کارگران مشغول کارند!

آهسته برانید

آهسته برانید

کارگران مشغول کارند!

همه نوشته های این وبلاگ را از کارگاه ذهنم دزدیده ام. درست همان لحظه ای که مشغول کار بوده! جای دیگری آنها را منتشر نکنید... (لــطفا)
همگی به روح اعتقاد دارید که؟

Last Comments
Author

مردها گاهی گریه می کنند...

از قدیم گفتن مرد گریه نمی کنه. حالا هر چقدر هم که غمگین باشه. هر چقدر هم که غصه داشته باشه باز باید بغضش رو فرو ببره و چند قطره اشکی که گوشه چشمش جمع شده رو جوری که کسی نفهمه پاک کنه و وقتی دخترش ازش می پرسه بابا داری گریه می کنی؟ باید بگه: نه دخترم، نمی دونم چی رفتم تو چشمم! اینهایی که گفتم داستان نیست. چیزیه که همتون دیدین. تو عروسی خواهراتون، مراسم ختم مامان بزرگها و بابا بزرگهاتون، موقع سربازی رفتن برادراتون و خیلی موقعیتهای دیگه.... یه مرد باید تکیه گاه باشه. اصلا مرد بودن یعنی همین، اگر نه که هر کسی که یه سری خصوصیات فیزیکی داره و کروموزوم های آخرش هم لنگه به لنگه هستن که مرد نمیشه. هر کی ریش سبیل داره که مرد نمیشه، میشه یه موجود نر، مرد بودن سخته، باید خیلی گذشت داشته باشی، از خواب صبحت بزنی که خانوادت راحت بخوابن، از کفش و لباس خودت بزنی که زن و بچه ت شیک باشن، از دکتر رفتن خودت بزنی و با یه دندون پوسیده سالها سر کنی که دخترت دندناش رو ارتودنسی کنه، از خیلی چیزها باید بزنی وقتی که مرد هستی. ولی همه اینها ارزشش رو داره. وقتی از خیلی چیزها میگذری و می بینی کسایی که به تو تکیه کردن ته دلشون قرصه که یه مرد، یه شوهر، یه بابا، هواشونو داره. اون  لحظه که حس امنیت و اسایش رو می بینی تو نگاهشون یه لحظه با شکوهه برای یه مرد. وقتی که بعد از سی سال کار کردن باز نشسته شدی و باز داری میری سر کار این مرد بودن بیشتر نمود پیدا میکنه، تو زمونه ای که خیلی از ما ها به غیر از کار پشت میز نشینی و شیک و پیک حاضر نیستیم کار دیگه ای بکنیم اونیکه بعد سی سال کار کردن باز کله سحر میزنه بیرون و تا شب دنده صد تا یه غاز عوض می کنه که چرخ زندگی رو بچرخونه میشه بهش گفت مرد. ولی یه جا هست که مرد باید گریه کنه که اگه گریه نکنه مرد نیست. اونجا که نتونه تکیه گاه باشه، اونجا که امید یکی رو نا امید کنه. تو اون لحظه از یه کوه با عظمت به اسم مرد هیچی نمیمونه. باید بره یه گوشه خلوت پیدا کنه و زار زار گریه کنه و هوار بکشه. که واسه یه مرد هیچی بد تر از خواستن ولی نتونستن و نرسیدن نیست. یه مرد چشم امید یه خانواده س، چشم امید نامزدشه، چشم امید فرزنداشه... یه مرد برای همیشه یه مرده.... ولی وقتی نتونست تکیه گاه باشه، پناه باشه، امید باشه... کم کم این باور از بین میره و چیزی از اون مرد باقی نمی مونه...

  • کارفرما ...

نظرات  (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی